آیا می دانی که دل از جنس چیست
سنگ خاراست یا که گلبرگی نحیف
اشکهایم تو می دانی که چیست؟
می رود ارزان ز دستم اینچنین
دیدگانم سوی این دنیای پیر
آیا می دانی که در دنبال چیست ؟
دستهایم در لرزه و آشوب و شور
باز هم نمی دانی که در دستان کیست
گامهایم را نمی دانم چرا؟
می فشارم روی این خاک سیاه
داد من در پرده ابهام من
آیا می دانی طنینش در کجاست
اما می دانم که در آفاق دور
روزگارم غرق در جادو و سحر
شعله ای دارد فروزان در سپهر
شعله ای هم رنگ خون
حاصل افسون آن آفاق دور
سرنوشتی از دو رنگ است
هم سفید است هم سیاه
رنگ برف و رنگ خاک
اسم آن خاکستریست
رنگ بعد از آتش است
رنگ ابهام و سئوال
هم سفید است هم سیاه